آيا كسي در كشور با گرسنگي سر بر بالين مي‌گذارد؟

رضا سلطان زاده

مدير مسئول هفته نامه آیینه یزد

عده‌اي از مديران مياني و ارشد اجرايي مراكز استان‌ها و كشور كه سرگرم انجام كارهاي اداري هستند، كمتر فرصت حضور در كوچه، ‌محله، خيابانهاي اطراف محل زندگي و سكونت خود دارند. معمولاً راننده‌اي آنان را به محل خدمت مي‌رساند، حقوق مكفي دريافت مي‌كنند، فرزندانشان در مدارس خوب يا برتر و مكان‌هاي آموزشي مطرح به تحصيل اشتغال دارند. در خانه‌ها و ويلاهاي مناسب و معمولاً‌وسيع و يا خانه‌هاي باصطلاح سازماني زندگي مي‌كنند. علاوه بر تهيه وسايل و امكانات لازم براي فرزندان خود پول توجيبي قابل ملاحظه‌اي به آنها مي‌دهند و گروهي از اين افراد نيز با خدم و حشم زندگي را سپري مي‌كنند. شك نيست با اين وضع به مشكلات زندگي مردم و اطرافيانشان آگاهي كامل ندارند.

مديراني هم هستند كه محيط خود را مي‌شناسند نقاط ضعف و قوت را مي‌دانند گرچه در مجالس و محافل و در هنگام لزوم از ناهنجاريها و نابسامانيهاي موجود گله و شكايت دارند اما بر اساس وظيفه‌اي كه به عهده گرفته‌اند در حل مشكلات تلاش و كوشش مي‌كنند و احياناً از اينكه تعدادي از ساكنان شهر و ديارشان از حداقل وسايل رفاهي زندگي هم محروم هستند تاسف و غصه مي‌خورند. چون در جهت بهبود وضع زندگي هموطنانشان گام برمي‌دارند بنابراين هر گاه بخواهند آمار و ارقامي ارائه بدهند سعي مي‌كنند با دقت و تامل و نگرش به تمام جوانب مطرح نمايند.

اما گروهي از روساي ذي ربط در مواقعي حقايق را كتمان مي‌كنند و بنا به دلايلي واقعيت‌هاي جامعه را ناديده مي‌گيرند. بنابراين در برابر قول و قرارهايي كه به مردم مي‌دهند و به هر دليل تحقق نمي‌يابد مردم عكس‌العمل‌هاي متفاوتي از خود نشان مي‌دهند. در چند سال اخير وعده‌هايي به مردم داده شد كه جامه عمل نپوشيد. از جمله آوردن پول نفت بر سر سفره مردم، توزيع سهام عدالت آن گونه كه قول داده شده بود، خود را پاك ترين دولت دانستن، مبارزه با تجمل گرايي و زندگي اشرافي، ‌واريز يك ميليون تومان به حساب سپرده نوزادان در سال 90، كاهش تورم در حد يك رقمي و مبارزه با گراني. نتيجه اين وعده‌هاي تحقق نيافته و نظاير آن سبب مي‌شود كه ديگر باوركردن موضوع واگذاري يك هزار متر مربع زمين به هر خانواده براي احداث باغ و آپارتمان در 3 طبقه، يا برگزاري جشن خانه‌دار شدن در پايان سال 1391 و ايجاد 5 ميليون شغل تا آخر سال آينده و سه برابر كردن يارانه‌ها غيرقابل باور باشد.

با اين اوصاف يكي از وظايف روزنامه نگاران، نويسندگان، مديران نشريات، خبرنگاران و گزارش نويسان جرايد اين است كه وضع معيشتي مردم را براي حاكمان و صاحبان قدرت اداري بازگو نمايند اگر دولتمرداني در مورد نحوه زندگي كارتن خواب‌ها، زنان و فرزندان خياباني، ‌معتادان بي خانمان و بدون سرپناه، خانواده زندانيان و يا كساني كه غرق در فساد و تباهي هستند يا شهروندان آبرومندي كه از فقر و بدبختي صورت خود را با سيلي سرخ نگه مي‌دارند و ميليونها نفر كه زير خط فقر زندگي مي‌كنند، خبر ندارند يا بنا به مصلحتي كه خود تشخيص مي‌دهند، حقايق را بازگو نمي‌نمايند بايد بدانند، علما و صاحبان تريبون‌هاي عمومي و رسمي و نمايندگاني هشدارهاي لازم را به مقامات ذي ربط مي‌دهند تا جايي كه يكي از روحانيون در برنامه زنده تلويزيوني با اشاره به گفته رييس جمهور كه اعلام مي‌كند گرسنه‌اي در كشور وجود ندارد واكنش نشان مي‌دهد و مطالبي بدين مضمون مي‌گويد: هستند زناني كه به خاطر سير كردن شكم خود يا فرزندانشان به تن فروشي روي آورده‌اند.

معاون اول احمدي‌نژاد در مراسم گراميداشت هفته دفاع مقدس به تبعيت از رييس‌جمهور اظهار مي‌دارد«در جمهوري اسلامي ايران هيچ كس با گرسنگي سر بربالين نمي‌گذارد و همه از حداقل ممكن برخوردار هستند»1

شگفت آنكه يا رييس قوه مجريه خبر از گراني روز افزون كالاها ندارد و يا گزارش‌هايي كه به وي داده مي‌شود چندان قابل استناد نيست آنگاه كه با لبخند به جد يا به شوخي مي‌گويد:«مردم بروند از سركوچه و خيابان محله سكونت وي خريد كنند يا وقتي قيمت سكه در اقتصاد آشفته كشور سر به فلك مي‌كشد به جاي پاسخگويي و يا چاره انديشي براي حل مشكلات پيش آمده درباره بازار سكه و طلا مي‌گويد: سكه خوردني نيست و اهميت بالايي ندارد.» 2

نگارنده در شماره‌هاي متعدد آيينه يزد گوشه‌اي از زندگي فلاكت بار بيچارگان و درماندگان را منعكس نموده و بنا دارد در اين ستون مختصراً وضع زندگي دو خانواده‌اي كه نه تنها از حداقل زندگي بهره‌اي ندارند بلكه ادامه حيات براي آنها و امثال اين قشر از جامعه مردن تدريجي است درج نمايد.

به نظر مي‌رسد قبل از توضيح و شرح زندگي اين دو خانواده به بخش كوچكي از تبعيضاتي كه علاقه مندان به انقلاب اسلامي را رنج مي‌دهد اشاره نمايد:

درس خواندن و ادامه تحصيل چند صد نفر از آقازادگان فقط در يك كشور فرنگي گرچه با بودجه و هزينه خودشان باشد. تحصيل عده‌اي از فرزندان مديران و مسئولان كشور در بهترين مدارس پايتخت و يا مراكز استان‌ها، تحصيل در دانشگاههايي كه با پرداخت شهريه‌هاي گزاف فارغ‌التحصيل مي‌شوند، خوردن بستني دويست و پنجاه هزار توماني يا يك وعده غذاي دويست، ‌سيصد هزار توماني توسط بعضي از ثروتمندان يا نوكيسه‌ها و صاحبان در آمدهاي نجومي و سرسام آور، استفاده از ماشين‌هاي چند صد ميليون توماني و ويراژ دادن در خيابان‌هاي شهر و جاده‌ها، مسافرت‌هاي سياحتي و يا احياناً زيارتي در سال چند بار، به كشورهاي خارج ‌براي چكآب و گردش و تفريح رفتن كجا و آنچه كه در ذيل براي اطلاع خوانندگان درج مي‌گردد كجا؟ آن هم با درآمدهاي نفتي كه در دوران حكومت دولت نهم و دهم عايد كشور شده است.

«داريوش قنبري نماينده ايلام سه سال پيش در مجلس به سايت آينده نيوز گفت: متاسفانه‌از سوي آقاي احمدي نژاد و ديگر مسوولان دولتي آمارهايي به مردم ارائه مي‌شود كه درباره ميزان دقت و صحت آن شك و ترديدهايي وجود دارد كه اگر آن را ملاك قرار دهيم به طور حتم در آينده با مشكلات بسياري روبه رو خواهيم بود و بايد منتظر ضررهاي بيشتري باشيم. اين نماينده مجلس به نحوه مصرف بودجه در دولت نهم انتقاد كرد و گفت: آقاي خاتمي در طول هشت سال رياست جمهوري حدود 88 ميليارد دلار درآمد نفتي را هزينه كرد ولي آقاي احمدي نژاد در طول سه سال رياست جمهوري بيش از 133 ميليارد دلار از درآمدهاي نفتي كشور را مصرف كرده و گزارشي هم درباره آن به نمايندگان مردم در مجلس ارائه نمي‌كند. قنبري افزود: آقاي احمدي نژاد پاسخ درستي به سوالات مجلس در اين زمينه نمي‌دهد اما گفته مي‌شود دولت نهم 40 ميليارد دلار بيشتر از مجوزهايي كه داشته مصرف كرده است.»3

«خبرنگار عصر ايران از فعاليت يك دختر‌بچه 5 ساله در قالب يك كارگر ساختماني در سطح شهر تهران خبر داد.

اين خبرنگار براي پيگيري ماجرا به محل فعاليت اين كودك مراجعه كرد و مشخص شد كه به علت فقر مالي اين دختر بچه روزانه 8 ساعت به همراه پدرش در ساختمان‌هاي در حال ساخت در نقش يك كارگر ساختماني فعاليت مي‌كند. . . پدر اين دختر بچه به نام يگانه مي‌گويد: چون كسي را ندارم مجبورم دخترم را روزانه به سر ساختمان بياورم كه با توجه به اينكه زمان رفت و آمدم به شهر «مامازن» 6 ساعت است به شدت دخترم خسته و اذيت مي‌شود. . . « يگانه» پنج ساله مي‌گويد: پدرم مريض است و پول نداريم. من هر روز با او مي‌آيم كه در خانه تنها نباشم. پدرم پايش درد مي‌كند هر وقت كيسه‌هاي سيمان را بلند مي‌كند اذيت مي‌شود و شب‌ها از شدت درد خوابش نمي‌برد. من زور ندارم، اما كمكش مي‌كنم كه كمتر اذيت شود. . . ما در خانه‌مان يخچال و تلويزيون و تلفن نداريم. . . مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم. . . پدرم نمي‌تواند كار كند، اما اگر كار نكند پول نداريم. هيچ‌كس كمكمان نمي‌كند. پدرم مي‌گويد اگر سرايدار يك ساختمان شود زندگي‌مان خوب مي‌شود».4

در تهران پايتخت «باز هم يك خانواده‌ديگر به دليل عدم توانايي در پرداخت اجاره بهاء آواره كوچه و خيابان شد. اين بار كانكس 6 متري سر پناه اين افراد شده و خانواد‌ه‌كم‌د‌رآمد‌ي، مجبورشد‌ند به كانكسي شش‌متري‌د‌ر گوشه‌‌اي از پارك نازي‌آباد تهران پناه ببرند. در اين د‌نياي بزرگ تنها چند قابلمه و تعد‌اد‌ي كاسه و بشقاب سهم اين خانواد‌ه است.

وي درباره رفع حاجات خانواده در اين شرايط مي‌گويد: دستشويي پارك چند ماهي براي تعميرات و بازسازي خراب است و از دستشويي بيمارستان استفاده مي‌كنيم. آب خنك نداريم، براي نوشيدن آب با يك 20 ليتري آب مي‌آوريم. پدر خانواده ديگر نمي‌توانست جلوي اشك‌هايش را بگيرد.

اول مهر فرزندانم لوازم‌التحرير و كيف براي رفتن به مدرسه نداشتند، ديدن نحوه رفتن آنها به مدرسه بدترين روز زندگي‌ام بود. پس از مدتي با كمك همسايه‌ها و خيرين لوازم تحرير و كيف براي فرزندانم خريدم.

به مراكز حمايتي مراجعه كردم فقط شماره مي‌گيرند و مي‌گويند زنگ مي‌زنيم. روزي 10 هزار تومان درآمد دارم. پدر اين خانواده مي‌گويد: در حال حاضر به صورت راننده كمكي با يك خودرو كار مي‌كنم كه روزي 10هزار تومان بيشتر دستم را نمي‌گيرد كه آن هم خرج خورد و خوراك مي‌شود.

مادر خانواده كه در حال گريه كردن بود مي‌افزايد: هنگامي كه شوهرم در كانكس نيست اصلاً امنيت نداريم هر لحظه كارتن‌خوابي مزاحم ما مي‌شود. چون اينترنت نداريم، يارانه به ما تعلق نگرفت. »5

اين وضع خانواده‌هايي است كه به چشم روزنامه نگار يا خبرنگاري مي‌آيد و در گوشه و كنار تهران و شهرها و روستاها بسيارند كه دچار چنين وضعيتي هستند و با فقر و نداري دست به گريبانند فكر مي‌كنند كسي آنها را نمي‌بيند و گوشي، فرياد گرسنگي آنها را نمي‌شنود و دستي براي دستگيري آنها برنمي‌آيد. . .

حسن ختام مقاله نقل دستوري است كه امام جعفر صادق (ع) به ابوبصير مي‌فرمايد:

« خدا در اموال ثروتمندان نظر كرد، و در پي آن به فقيران نگريست، پس در اموال ثروتمندان سهمي براي فقيران قرارداد كه براي زندگي آنان كافي باشد، و اگر كفايت نمي‌كرد بر مقدار آن مي‌افزود، آري، بايد چندان به او بدهد كه بتواند بخورد و بياشامد و جامه بپوشد و ازدواج كند و در راه خدا صدقه بدهد و به سفر حج برود.» 6

خوانندگان خود قضاوت كنند آيا هيچ فرد ايراني با گرسنگي سر بر بالين نمي‌گذارد و فاصله فقر تا غنا كجاست ؟

پي نوشت‌ها :

1- «ابتكار»، 5/7/90 – نقل از خبرگزاري ايرنا

2- «جمهوري اسلامي»، 17/7/90، صفحه 2

3- « اعتماد»، 3/7/87

4- «جمهوري اسلامي»، 18/4/90

5- همان، 14/7/90، صفحه 5

6- « الحياه»، ترجمه احمد آرام «نقل از كتاب وافي »،جلد ششم، صفحه 182

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا